سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در انتظار ظهور

منشین کنار بستر بیمار غربتت
خون بارم از دو دیده ز دیدار غربتت
بهر چه باغبان ، به تماشا نشسته ای
دیگر گلی نمانده به گلزار غربتت
کم گریه کن برابر چشمم ،دگر علی
سنگین بود به دوش دلم بار غربتت
بر صورتت نشسته علی گرد بی کسی
بر صورتم نظاره کن آثار غربتت
آنجا که درد غربت تو ناخریده ماند
تنها شدم به سینه خریدار غربتت
نیلوفری شدم من و در باغ شعله ها
پیچیدم ای بهار به دیوار غربتت
بر لوح سینه ام ، قلم میخ در کشید
با یک لگد هزار نمودار غربتت
بهتر که شد شکسته به ضرب غلاف تیغ
دستی که وا نکرد گره از کار غربتت


+نوشته شده در شنبه 89/2/18ساعت 12:5 عصرتوسط سیدمحمدرضا سبحانی نیا | نظرات ( ) |